احساس پشیمانی همیشگی از گذشتهها و احساس نگرانی از اتفاقات احتمالی آینده از مخربترین احساسات منفی به شمار میآید. سطح انتظار شما از زندگی راز دستیابی به سلامت روحی است. اگر آرزومند شادی، تندرستی و آرامش خاطر هستید، ذهن خود را به آن سمت متوجه کنید تا با نیروی حاصل از آن فکر زیبا، مردم، اتفاقات و اوضاع و شرایط مناسب را برای تجلی این نیکوییها به خدمت خود دعوت کنید. کسانی که به قضاوت اطرافیان گوش میدهند از این حقیقت غافلند که با صرف نیروی خود در این زمینه، خودشان را از آرامش و صفای روح محروم میکنند. هر کس به دیگری زیان برساند، و یا ضربهای به کسی بزند بیشترین زیان را خودش خواهد دید چرا که هر کس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است. از طرفی دیگر آرامش روحی خود را نیز از دست میدهد و تمام موانعی را که در برابر دیدگانش به وجود آورده است باعث میشود که افقهای روشن آینده را خوب نبیند. احساس رشد در بین انسانها و سایر موجودات فرق بین مُرده و زنده است. پس همیشه زنده باشید و احساس سرزندگی و نشاط را در اطراف خود پخش کنید و قبل از مرگ خود نمیرید.
از مهمترین کارهایی که به عنوان یک فرد بالغ میتوانید انجام دهید، بازگشت گاه به گاه به دوران شاد و پرانرژی کودکی است. در درون همة ما گنجینة بیکرانی از عشق و شادمانی و نعمت وجود دارد که میتواند آنچه را که در آرزوی آنیم برایمان فراهم کند. هرگاه خود را مسؤول تصمیمات خود بدانید از هر جهت اختیار دنیای خود را به دست گرفتهاید. شما همیشه با خویشتن خویش تنهایید. اما تنها زمانی خود را بیکس و غریب احساس میکنید که خودتان را دوست نداشته باشید. عشق شما در قلبتان لانه دارد. این عشق از آن شماست. شما میتوانید خود را از عشق و محبت لبریز کنید و دلپذیرترین و رضایتبخشترین احساسات را در دل پرورش دهید. هنگامی که شاد و مثبت و با حوصله هستید واکنشهای شیمیایی بدن شما با زمانی که مضطرب و منفی و هراسانید به کلی فرق دارد، نحوه تفکر شما نیز به طرز چشمگیری بر ترشح غدد بدن تأثیر دارد و بر روی جسمتان نیز مؤثر است. در باطن انسان معجزههایی وصفناپذیر نهفته است. برای این که شگفتیهای دلخواه خود را در زندگی بیافرینید باید در نهفتهترین عمق وجود خود به سراغ این طلاهای ناب رفته و آنها را از معدنهای پر رمز و رازشان استخراج کنید.
موفقیت و شادمانی هر کسی در زندگی کاملاً تابع فرصتها و امکاناتی نیست که در دسترس ماست، بلکه متکی به باورهایی است که در اعماق وجود ماست و ما به آن اعتقاد داریم. اگر کارها بر وفق مرادتان نیست از خود بپرسید چه کردهام که با چنین سختی هایی روبهرو شدهام؟ چگونه باید خودم را از این تنگنا نجات دهم؟ هر رویدادی که در زندگی با آن روبهرو میشویم پیش نیاز دست یافتن به مرحله بعدی زندگی و نشان دهنده رشد است، پس خسته نشوید و مبارزه کنید. محدودیتهای ما منحصر به جسم ماست. در دنیای اندیشه و ذهن ما مانع و محدودیتی وجود ندارد. تمام اشیأ، اموال و امکانات زندگی عطایای هستی برای خدمت به شماست نه برای آن که شما در خدمت آنها باشید.
نوشته یوهان کریستف بورگِل
ترجمه خسرو ناقد
آن که با شعر فارسی و یا عرفان اسلامی آشناست، تضاد میان عشق و عقل را میشناسد؛ تحقیری را می شناسد که سرایندگان عشق ناسوتی و لاهوتی در اسلام با آن از عقل سخن میگویند. این سنتی است کهن که در آن تجربه آموزی و نظرپردازی به هم پیوند خورده اند. افلاطون در «فایدروس»1 عشق را «جنونی الهی» می نامد، و سرودی که پولسِ رسول در نخستین نامه اش به قرنتیان در ستایش عشق می خواند، به تعبیری معنوی، جهتی مشابه را نشان می دهد.2
در شعر عربی - تقریباً از همان آغاز - با مقوله جنون عشق روبروئیم. مجنون در سرتاسر شعر عاشقانه ی اسلامی به شخصیتی اسطوره ای و به یکی از رموز کلیدی تبدیل می گردد. عرفان اسلامی که قالب زبانی شعر غنایی را تقریباً به طور کامل از آن خود ساخته است، دیوانگی عشاق را نیز می شناسد. برای نمونه این بیت از مولانا جلال الدین که می فرماید:
دور بادا عاقلان از عاشقان / دور بادا بوی گلخن از صبا
مولانا در شعری دیگر دیوانگی را همچون راه رسیدن عاشقان به رستگاری چنین می ستاید:
چاره ای کو بهتر از دیوانگی؟! / بُسکلدصد لنگر از دیوانگی
ای بسا کافر شده از عقل خویش / هیچ دیدی کافر از دیوانگی؟!
رنج فربه شد، برو دیوانه شو / رنج گردد لاغر از دیوانگی
در خراباتی که مجنونان روند / زور بِستان لاغر از دیوانگی
اه چه محرومند و چه بی بهره اند/ کیقباد و سنجر از دیوانگی
شاد و منصورند و بس با دولتند / فارِسانِ لشکر از دیوانگی
بر رَوی بر آسمان همچون مسیح / گر تو را باشد پَر از دیوانگی
شمس تبریزی! برای عشق تو / برگشادم صد در از دیوانگی
۱) دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.
2) هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث ریختن اشکهای تو نمی شود.
3) اگر کسی تو را آنطور که می خواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
4) دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.
5) بدترین شکل دلتنگی برای کسی آنست که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.
6) هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.
7) تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای یک نفر تمام دنیا هستی.
8) هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران.
9) شاید خدا خواسته است که بسیاری از افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را، به این صورت وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی.
10) به چیزی که گذشت غم مخور به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.
11) همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده است دوباره اعتماد نکنی.
12) خود را به فردی بهتر تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.
13) زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.