بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به خال روزگارا
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از ان می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکویی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
الهی به مستان جام شهود.به عقل آفرینان بزم وجود
به آنان که بی باده مست آمدند.ننوشیده می می پرست آمدند
دلم مجمرآتش تورکن. گِلم ساغرآب انگورکن
به ساغرکشان شراب اَزل به می خوارگان می لَم یَزَل
به عشقی که شد از اَزل آشکار. به حُسنی که شد عشق راپرده دار
دلم مجمرآتش تورکن. گِلم ساغرآب انگورکن
دراین حال مستی صفاکرده ام. توراای خدامن صدا کرده ام
ازاین روزگاری که من دیدم. چه شبها خدایاخداکردم
نهادم سرسجده برخاکت. به درگاهت امشب دعاکردم
شرارعمرفانی من .طلوع جاودان تویی تو
نشان ناتوانی من .توان بی نشان تویی تو
تو شور عشقم داده ای. مرا تو رسوا کرده ای
به کوی امن دل مرا.تومَست وشیداکرده ای
کجاروم که چاره ساز ای خدا تویی
نیازهرچه بی نیاز ای خداتویی
باران میبارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته
ره میسپارد امشب
در نگاهت مانده چشمم
شاید از فکر سفر برگردی امشب
از تو دارم یادگاری
سردی این بوسه را پیوسته بر لب
قطره قطره اشک چشمم
میچکد با نم نم باران به دامن
بسته ای بار سفر را
با تو ای عاشقترین بد کرده ام من
رنگ چشمت رنگ دریا
سینه من رنگ غمها
یادم آید زیر باران
با تو بودم با تو تنها
زیر باران با تو بودم
زیر باران با تو تنها
باران میبارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته
ره میسپارد امشب
این کلام آخرینت
برده میل زندگی را از سر من
گفته ای شاید بیایی
از سفر اما نمیشه باور من
رفتنت را کرده باور
التماسم را ببین در این نگاهم
زیر باران گریه کردم
بلکه باران شوید از جانم گناهم
این کلام آخرینت
برده میل زندگی را از سر من
گفته ای شاید بیایی
از سفر اما نمیشه باور من
کی رود از خاطر من
آخرین بوسه شبی در زیر باران
رفتی و کردم صدایت
اما در آغوش شب گشتی تو پنهان
منتظر نظرات شما عاشقان هستم